دریچه ای به جهان روشنایی

خدا مفهوم یک ابَرانسان

کسانی که معتقد به یک قدرت ماورایی هستند و آن را خدا می‌نامند در همه اتفاقات (بیشتر آنها) حکمت الهی جریان دارد.
حکمت الهی دانشی است که معتقدین به خدا از ماهیت آن خبری ندارند اما می‌دانند که هیچ‌چیزی از دایره علم الهی خارج نیست و او بر همه چیز اشراف دارد.
من از خدای یکتا و یگانه‌ای صحبت می‌کنم که برای بسیاری از خوانندگان این متن آشناست. این آشنایی الزاماً به معنای معتقد بودن نیست.
من به نیرویی ذی‌شعور و خردمند ایمان دارم که ذکر جزئیات این اعتقاد را حداقل در این متن ضروری نمی‌دانم.
آنچه در این متن مدنظر من است ایمان به خدایی است که صورتی انسانی دارد. وجودی که من به‌عنوان یک انسان او را با ویژگی‌هایی تماماً انسانی می‌شناسم.
اشکالی که خداناباوران و یا منکران به خدا همواره بر خداباوران وارد می‌کنند. خدایی انسان‌گونه...
بله... دقیقاً همین‌طور است. حتی اگر کمی شدت عمل (نظر) به خرج بدهیم خدایی مَرد گونه!
غیر از این هم (خدای انسان‌گونه) نمی‌تواند باشد. چرا؟
چون من به‌عنوان یک انسان خارج از ادراک و فهم انسانی چه تصوری از یک وجود برتر می‌توانم داشته باشم؟
هرآنچه من به‌عنوان یک انسان درک می‌کنم بازخورد و بازتاب و واکنشی انسانی است. عجیب نخواهد بود اگر بخواهم به‌عنوان یک انسان‌شناختی از خدا پیدا کنم (حتی در شکل حداقلی) و نسبتی به آن بدهم تصویری انسان‌وار از او داشته باشم.
خدایی که بینا و شنوا است و می‌اندیشد و احساس دارد. محبت و عشق دارد. خشم و غضب دارد و... تعریفی که بتواند برای انسانی که به او می‌اندیشد ملموس‌تر باشد.
البته حتی در همین شکل قضیه هم انسان اعتراف می‌کند که او فراتر از هر چیزی است که در بیان وی گفته شده؛ اما هرچه هست از نگاه یک انسان آن وجود متعالی صاحب ویژگی‌هایی انسانی است و این فقط و فقط یک دریافت بشری و تصویری تمثیلی از آن وجود است به‌قدر و اندازه‌ای که برای انسان قابل‌فهم است.
۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۴ ۰ نظر

لذت شرم آور

فرامین (دستورات) الهی مجموعه‌ای است از بایدها و نبایدها که در قالبی به نام دین به مردم عرضه شده است.
تعالیم دینی توسط برگزیدگان خداوند که پیامبر نامیده می‌شوند در زمان‌های دور به سمع و نظر جامعه بشری رسیده است.
کسانی که به این تعالیم و فرامین الهی و تکالیف دینی عمل می‌کنند مؤمن می‌گویند.

گناه واژه‌ای است که در ادبیات دینی بار سنگینی از فشار روانی روی دوش صاحب گناه (گناهکار) می‌گذارد.
معنا و مفهوم گناه در دین این است که شخص بر خلاف آنچه که خدا فرمان داده عمل می‌کند و موجب خشم و غضب خداوند می‌شود.

اما:
گناه چیست؟

من نمی‌خواهم گناه را از منظر دینی تعریف کنم. تعبیر من از گناه این است:
لذت شرم‌آور

این تعبیر یا اصطلاح ساخته شخصی من نیست؛ بلکه وام‌گرفتن از یک واکنش روانی در قبال برخی اتفاقات است.
من آن را گسترش و تعمیم داده‌ام و به کارهایی نسبت می‌دهم که در هریک از آنها شخص مرزهای نظام ارزشی و اخلاقی را به‌صورت خودخواسته‌ای می‌شکند و در شکل حادش به‌عنوان یک عادت و عمل متعارف برای خودش انتخاب نموده به‌گونه‌ای که ابداً و اصلاً از بیان و انجام آنها احساس شرم نمی‌کند.
به عبارتی مرز وقاحت را هم رد می‌کند...

سؤال این است:
واکنش شما در مقابل فرد یا افرادی که ساختارهای اخلاقی را در بعد فردی و اجتماعی می‌شکنند و احساس شرمساری هم نمی‌کنند و با وقاحت بیشتری اصرار بر تکرار و تنوع بخشیدن به اعمالشان دارند چیست؟

بعد از اینکه پاسخی به سؤال فوق دادید جمله زیر را که در متن بالاآمده بود دوباره بخوانید:
معنا و مفهوم گناه در دین این است که شخص بر خلاف آنچه که خدا فرمان داده عمل می‌کند و موجب خشم و غضب خداوند می‌شود.

۰۳ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۰۵ ۰ نظر

با زخم‌هایتان بازی نکنید

چند وقت پیش،حوالی نیمه شب به‌خاطر اینکه نتوانستم محاسبه درستی از توانایی خودم و ارتفاع سکوی پارک داشته باشم بافت گوشت و تاندون و استخوان ساق پای راستم به‌شدت آسیب دید. وضعیت دردناکی بود و من با تأخیر به پزشک مراجعه کردم که به عفونت شدیدی منجر شد. نگرانی پزشک به‌خاطر دیابت من بود. الان شرایط بهتراست و فقط یک زخم سطحی باقیمانده که آن هم در حال خوب شدن است.

برخلاف دوران نوجوانی و جوانی که وقتی بدنم زخمی می‌شد عادت داشتم در چند نوبت آنها را بکنم تا مثلاً زودتر از شرّشان خلاص شوم برای اولین‌بار در تمام عمرم این بار فقط به آن رسیدگی و با آن مدارا کردم تا خوب شود.

امیدوارم شما در زندگی خودتان دچار آسیب و زخم از نوع جسمی و روحی نشده باشید و از آن بهتر به کسی هم چنین زخم‌هایی نزده باشید. در مورد شخص خودم این موضوع چندان جالب نیست!
فرقی نمی‌کند که خودمان یا توسط دیگران دچار آسیب شده باشیم. مسئله اصلی این است با آنها به‌قول‌معروف "وَر" نرویم. یعنی چه؟
دست‌کاری‌کردن زخم‌ها در طول درمان همواره آثار و تبعات ظاهری و باطنی ناخوشایندی دارد. من نمونه‌های متعددی از آثار زخم جسمی را روی بدنم می بینم که با همان وررفتن علامتش مانده است. حتی پمادها و جراحی‌های ترمیم پوست هم نمی‌توانند مفید باشند. می‌دانید چرا؟
چون ما همواره با نگاه‌کردن به محل زخم آن را به‌خاطر داریم. تا حدودی هم درد و رنجش را.
قضیه در مورد آسیب و زخم‌های روحی و روانی بیشتر است. آنها اثری ماندگارتر و عمیق‌تر دارند و چه‌بسا باعث افسردگی و سرخوردگی ما بشوند به شیوه‌ای خودخواسته یعنی آن‌طور که خودمان دلمان می‌خواهد بازسازی‌اش کنیم که معمولاً صورت دردناک‌تر و سوزناک‌تری دارد. این یک ویژگی عمومی ذهن است که ما عادت داریم آنچه باعث رنج ما شده و باقیمانده و به‌اصطلاح بدبختی‌هایمان را با آب‌وتاب بیشتری یادآوری و بازخوانی کنیم.

البته فایده‌ای ندارد!
وقتی خوب نگاه کنیم می‌بینم آنها واقعاً تمام شده‌اند. به‌خاطر رفتار خودتان یا یک نفر در یک مقطعی از زندگی به من و شما آسیب روحی و روانی واردشده. قطعاً این تأسف‌بار است و دردناک. اما یک سؤال این وسط مطرح می‌شود:
آیا در حال حاضر ما همان آدم سابق و قدیمی هستیم؟
حداقل در مورد خودم جواب تا حدود زیادی منفی است و امیدوارم جواب شما هم همین باشد. در اینکه ما یک درد با خودمان داریم تردیدی نیست. اما از دو زاویه می‌توان به این درد نگاه کرد:

  • دردی که فقط درد است.
  • دردی که می‌تواند باعث تغییر ما بشود.

وقتی صحبت از تغییر می‌کنم دقیقاً و به طور واضح فقط به یک دگرگونی در شکل مثبت و روبه‌رشد اشاره می‌کنم.
این یک انتخاب سازنده و سرنوشت‌ساز است ما چگونه با دردهایمان مواجه بشویم. به‌خاطر داشته باشیم تا این الگوی ذهنی را در رفتار و کردار خودمان و در درجه اول نسبت به خودمان ایجاد و تثبیت نکنیم در بهبود زخم‌هایی که به دیگران زده‌ایم مؤثر و موفق نخواهیم بود. ما قطعاً نمی‌توانیم درمانی قطعی برای آنچه نسبت به دیگران انجام داده‌ایم پیدا کنیم؛ اما یقیناً در مورد خودمان وضعیت تا حدود زیای متفاوت است. ما می‌توانیم انتخاب کنیم که حداقل با زخم‌هایمان بازی نکنیم. این راه‌حل حداقلی می‌تواند در مورد دیگران هم مفید باشد.

دردهای می‌توانند باعث تغییرات عمیق و سازنده و پایداری در ما بشود اگر و اگر بخواهیم و بتوانیم این واقعیت را درک کنیم آنها می‌توانند الگوی آگاهی‌بخشی برای ما باشند.

۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر